رمان آرامش پارسا پارت1
پارت اول
پارسا درِ خانه را باز کرد و با لحن اغوا کننده ای گفت:
« بفرمایید بانو… »
آرامش لبخندی زد و وارد شد. مانتوی جلوبازش را از تنش کند و شالش را که از همان پارکینگ روی شانه هایش افتاده بود، با یک حرکت، روی مبل انداخت.
تاپ کرم رنگی پوشیده بود که تا بالای نافش بود و روی شکمش حالتِ گت داشت. شلوار دمپای کرم رنگی هم با آن ست کرده بود که هیکل دخترانه و درشتش را به خوبی قاب گرفته بود.
گشتی در خانه زد و با نگاهش همه جا را آنالیز کرد.
هال زیادی بزرگ و پذیرایی بزرگ تری که به پله هایی هلالی ختم میشد. پله هایی که نیم طبقه ای حدودا ۵۰ متری را به آن طبقه متصل می کرد.
آشپزخانه سمت راستشان بود و پارسا که لحظه ای لبخند از روی لب هایش پاک نمی شد، در حال ریختن ویسکی در جام شرابش بود.
لیوان را برداشت و قدم به سالن گذاشت و زیر چشمی نگاهی به دختر جذاب و برنز مقابلش انداخت.
آرامش برگشت و با نگاهش به مردی زل زد که قدم به قدم به او نزدیک می شد و از چشم هایش انگار که آتش می بارید.
لبخند زد و مقابلش با فاصله کمی ایستاد. دست پارسا تا روی موهایش را نوازش کرد و زمزمه کرد:
« تو خیلی خوشگلی… »
آرامش روی پاشنه پا ایستاد و توی گوشش زمزمه کرد:
« به مادرم رفتم… »
توجه : این رمان با اجازه نویسنده در این سایت منتشر شده
توجه : این رمان در حال تایپه و هر زمان نویسنده پارت بزاره داخل سایت قراره میگیره
لینک کانال تلگرام نویسنده
https://t.me/ShamimNovel
مطالب زیر را حتما بخوانید:
قوانین ارسال دیدگاه در سایت
چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.
نظرات کاربران