فنجان را که در دست گرفتم، داغی اش انگشتانم را به گز گز انداخت. سرم را با طمانینه به سمتش برگرداندم و نگاهش کردم.
مانند همیشه بود...
محکم، استوار، آرام و با ...
توضیحات بیشتر
زین پس... مرا به نام نامیه عشق بخوان! به یاد چشم هایم... لب هایم... رفتار و اخلاقم... زین پس... مرا به نام نامیه عشق بخوان!
آرام نا آرامی که با شیطنت ...
توضیحات بیشتر