بهترین رمان ها

پارسا حکمت، مردی عیاش و خوش گذران که در ۱۵ سالگی باعث باردار شدن مه جبین پارسا میشه و با درگیر شدن خانواده ها، به همراه خانوادش برای همیشه از ...

مگر می شد در آن میشی های جذاب نگاه کرد و غرق نشد؟ مگر می شد برق شیطنتی که حتی بعد از گذشت چهل سال توی چشم هایش می درخشید ...

چیزی در دل پارسا جوشید و تمام تنش داغ شد. با چشم هایی گشاد شده به دختری زل زد که تا همان چند دقیقه قبل هم به چشم دیگری نگاهش ...

پارسا عقب تر رفت و خودش را که در مرز نابودی می دید، روی مبل انداخت. دستش را با حالت کلافه ای روی صورتش کشید و با اخمی که درونِ ...

آرامش با قدم هایی آرام و پر از عشوه های دخترانه تا پشت پارسا رفت و دست روی شانه‌اش گذاشت: « چی شد عشقم؟ چرا یهو پس کشیدی؟ چی اذیتت میکنه؟ ...

پارت دوم پارسا تک خنده ای صدادار کرد و دستش را دور کمرش انداخت. یک تای ابرویش را بالا انداخت و ذره ای از ویسکی را خورد. سرش را توی موهای خرمایی ...