زندگی جدیدی که همراه برگ ریزان خزان شروع می‌شود ، زندگی که مانند پاییز سراسر از غم‌ است . طراوت ، دختری که تصمیم جدیدی برای زندگی اش می‌گیرید تصمیمی ...

دختریه که پرستاره تو ی شهر دیگه شب یلدامیره مهمونی ومامانش زنگ ميزنه که بابات حالش بدشده دختره فجبورمیشه برگرده که سوار ماشین ی نفرمیشه که میخوادبهش تجاوزکنه .میره دوستاشم ...

رمان راجب یه دختره که توی اراک زندگی میکنه، ولی دانشگاه قبول میشه میاد تهران، توی این شهر بزرگ خیلی اتفاق ها براش میوفته. درعین حال با راشا که پسرعموی مادرشِ ...

پارسا حکمت، مردی عیاش و خوش گذران که در ۱۵ سالگی باعث باردار شدن مه جبین پارسا میشه و با درگیر شدن خانواده ها، به همراه خانوادش برای همیشه از ...

به اطرافم نگاه کردم همه سخت در حال جنگ بودن گرگینه ها خوناشام هارو میدریدن و خوناشام ها قلب گرگینه ها و انسان هارو در میاوردن افراد جهش یافته هم ...

الوند ادیب، مردی که در کودکی از خانواده طرد شده و در خانه‌ی مردی به نام حیدر بزرگ می‌شود و حالا پریناز؛ دل در گروِ الوند داده... اما حقایقی که از ...

داستانمون درباره دختریه که به خاطر وضعه مالی و بیماریه برادرش دست به دزدی می زنه و دقیقا یک شب که داشته دزدی می کرده...

پارت دوم پارسا تک خنده ای صدادار کرد و دستش را دور کمرش انداخت. یک تای ابرویش را بالا انداخت و ذره ای از ویسکی را خورد. سرش را توی موهای خرمایی ...

یک مرد ، مردی از تبار خون .. مردی با چشمان ماورایی.. مردی که قدرت و سرعتی فراتر از انسان‌های دیگه به ارث برده بود .. مردی متفاوت از تمام ...

پشت چشمـــان تو شهریست پر از ویـــرانی ... هر ڪسی چشم تو را دید دلــش ویــران شد ... ڪافر آمد ڪه ڪمی ڪفر بگوید از تو یڪ نظــر ڪرد به چشمـان تو با ایمـــــان شد خلاصه: پسری که ...

داستانش در مورد دختری به اسم لیلی هس ک پدرش مُرده و ب همراه مادرش زندگی میکنه ی روز میفهمه ک مامانش قراره با بابی ازدواج کنه .. این بابی ...

یه داستان... یه زندگی... یه دختر به اسم دریا شریفی... دختری شیطون، با دو تا دوست مثل خودش که قصد دارند با هم به یه مسافرت چند روزه برن، اما ...